ساعت 9 و 3 دقیقه روز 26 خرداد ماه 1398! اینجا نسخه ی وبلاگ موج سراب است! (صدای پیچ رادیو.)

 

سراب نامی بود که در جوانی برگزیدم. در آن سن پسری بودم بدون هیچ رفیقی که به درد آشنا باشد. پنهان شده در ورای حصاری نا دیدنی . تنها جایی که میشد این حصار را شکست و کمی خود بود، ورق های دفتری بود 100 برگ که رمز گزاری شده بودند تا مبادا کسی آن سوی حصار افکارم را سرک بکشد. سراب برای قلب جوان و پر شور من راه گریزی بود از زندگی پر افت و خیز دوره ناشناخته ی بلوغ و رفیقی بود در لحظات بغض و گریه.

رسالت نگاشته هایم هیچ گاه وزن و عروض و قافیه نبود بل رساندن احساس و هیجاناتی بود که از دل برمیخاست. دلی با هزاران آرزو و شوق در انتظار آینده ای سرشار از ناشناخته ها و کشف نشده ها.  حسرتی که همیشه در آن دوره داشتم این بود که چرا در دوره نامیانی همچون حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی نبوده ام تا بتوانم در محضر ایشان کمی وزن بیاموزم ! شاید مضحک باشد اما گاهی با همین حسرت در دل میگریستم. بعد ها فهمیدم که سراب برای وزن و به قصد عروض نبوده و آن گاه بود که بی وزن ترین متن های من هم در نظرم موزون جلوه کرد. سراب به قصد وزن نبوده، بل گاهی تصویریست که آفریده میشود گاهی فکریست که به کاغذ می رسد و گاهی اشکیست که جاری می شود.

سراب تکیه گاه و حیات من است . حتی اگر نگاشته نشود. . سراب روشنی لحظات من در عمق تاریکی ست. و در آن دم که در عمق تاریکی جان می دهم .سراب موجی ست که مرا به ساحل عشق میرساند. سراب در نگاه اول شاید مرده و بی حیات باشد . اما در نگاهی عمیق تر بازتابیست از حیاتی دوردست . حیاتی سبز که از دم های مسیحایی ابری جان گرفته که است که سخت می بارد. ابری به وسعت کویر . که سراب را در آغوش خود فشرده است. و تا ابد به او پیوند یافته. ابر و سراب در داستان زندگی من ترکیبی ست زیبا از وجود و نیاز به وجود . هیچ یک بی دیگری معنا نمی توان شدن. و این همان عشق است. و عشق همینقدر ساده و زیباست. به زیبایی ابری نمناک. به زیبایی سرابی سبز.

 


سرطـــــــــــــــــان مـــــــــاندنی نــــــــیست سراب ,گاهی ,ابری ,دوره ,سراب برای منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کافی نت و مرکز چاپ پارس دانلود کلیپ جدید Camillegvnm35gg home شرکت نوآوران شمال خواهی آمد.....مثل روز